قالب سبز


psychology
لوگو دوستان

 حافظه نقش اساسي در شدت بخشيدن به اين اميال دارد.حافظه، موقعيت حال را با خاطره ي تجربه ي لذت در گذشته، آغشته مي کند.تعريفي که از " ميل " مي دهيم هم، بر همين اساس است:" ميل تجسم لذت در لحظه ي واقعي و حال است"
ميل و کمبود در حقيقت طبق چيزي که روانشناسان معتقدند، شدت ميل ارتباط مستقيم به ميزان "احساس کمبود"دارد.اگر فردي که به او گرايش داريم، در پيش ما باشد، به دليل اينکه احساس کمبود راحت تر مي تواند ارضا شود، ميزان ميل نيز کمتر است. بر عکس وقتي فرد دست نيافتني، دور يا ممنوع باشد، کمبود شديدتر و در نتيجه ميل عميق تر است. "لاکان" روانکاو فرانسوي، تا آنجا پيش مي رود که انسان را اينگونه تعريف مي کند:"انسان چيزي نيست غير از خواهش و فقدان." به عقيده او، بشر را در تمام طول زندگي اش، يک احساس فقدان، دنبال مي کند. اين احساس فقدان ما را وادار مي کند که دائم در جستجو باشيم. در جستجوي چيزي و يا کسي که اين احساس خلا را پر کند و بر اين جستجوي بي پايان، خاتمه دهد. به عقيده ي او، زندگي کردن يعني از فقداني به فقدان ديگر گذر کردن و نبايد فراموش کرد که اين احساس فقدان بيش از اينکه منفي باشد، موتوري است که انرژي هاي ما را بسيج مي کند و اگر در راه درست کاناليزه شود، خلا قيت هاي بيشماري را در زمينه هاي گوناگون در ما بيدار ما کند. " لذت " بازتابي از ارضاي ميل وقتي اميال ما ارضا مي شوند، احساس بسيار مثبتي ما را فرا مي گيرد.اين احساس را لذت مي ناميم. در بسياري از تمدن ها، پديده ي لذت به شدت سرکوب شده است و نتيجه آنکه هنوز نيز در فرهنگ هاي گوناگون ديد درستي نسبت به پديده ي لذت وجود ندارد.در صورتي که طبق چيزي که دانشمندان و روانشناسان به ما مي گويند، "ظرفيت لذت بردن "نه تنها پديده اي رواني است، بلکه به نوعي در بيولوژِي ما ثبت شده است.بخش بيولوژيک لذت ، به سيستمي در مغز ما بر مي گردد(هيپوتالاموس و مراکز لمبيک) و حتي مولکول هاي مخصوص به خودش را دارد (آندومرفين) که از نرون هاي اين مراکز ترشح مي شود.هر فعاليت لذت بخش، اين سيستم را به کار مي اندازد و ميزان آندومرفين را در خون بالا مي برد. آب خوردن، غذا خوردن، ادرار کردن، ورزش کردن و خصوصا عشق بازي کردن، مي توانند عامل اين بالا رفتن باشند و احساس لذت را در ما ايجاد کنند.ترشح آندومرفين در خون هم زمان باعث کاهش اضطراب و استرس و درد ، و افزايش احساس رضايت و خوشحالي، و نيز حتي ظرفيت هاي ذهني و هوشي مي شود. کار کرد ديگري که پديده ي " لذت بردن " در زندگي روزمره ي ما دارد اين است که به صورت موتور اعمال ما عمل مي کند.زيرا تجربه ي لذت ، به عنوان پاداشي است که انگيزه ي ما را براي دوباره انجام دادن آن فعاليت، افزايش مي دهد.در حقيقت خاطره ي لذت در ذهن ما، اميالمان را بيدار نگه مي دارد.تجربه ي لذت به بشر ياري مي دهد که وجود زميني اش را راحت تر بپذيرد.وجودي که آگاهي به مرگ او را مي تواند به اوج اضطراب برد.قرن هاي زيادي بشر لذت را به عنوان گناه تلقي مي کرد در صورتي که جستجوي لذت ، بزرگ ترين محرک و موتور زندگي است. روانکاوي، " ميل " را در بشر بعنوان "عامل مولد فشار جسمي و رواني"، و " لذت " را بمنزله ي پديده اي خوشايند که به اين فشارها پايان مي دهد، تلقي مي کند. در فرهنگ ما، در پرورش و تربيت کودکانمان، به اين پديده ي لذت بردن به هيچ وجه بها داده نشده است.در فرهنگ ما يکي از بزرگترين موتورهاي اعمال ما، تصويري است که از خود به ديگران و به اجتماع مي دهيم و به فرزندان مان نيز اين را به عنوان بزرگترين انگيزه ي اعمال و تصميم گيري هاشان، القا مي کنيم.بچه هاي ما، بايد کارهايي انجام دهند تا در نظرديگران " بچه خوبي "به نظر برسند. بندرت پيش ميآيد که به " لذت بردن " به عنوان عامل تعيين کننده انتخابشان بها دهيم.اگر کودکان مان را درحال انجام کاري لذت بخش ولي بي فايده مشاهده کنيم، آن کار را وقت تلف کردن تلقي مي کنيم و چنانچه کودکان مان را به فعاليت هايي سوق مي دهيم، بيشتر جنبه ي وجه اجتماعي و مفيد بودن آن را در نظر مي گيريم، تا ميزان علاقه و خوشايند بودن آن فعاليت را براي کودک.
عدم ارضا اميال ج__ن__س__ی
عدم ارضا اميال ج__ن__س__ی ، بر جسم و روان فشاري زيادي وارد مي کند.اگر محروميت ها موقت باشد تاثيرات نيز موقت هستند. ولي اگر بطور مدام حضور داشته باشند، مي توانند تاثيرات عميق تري بر ابعاد مختلف بدني و روحي فرد وارد کنند.عدم تجربه ي لذت ج__ن__س__ی براي زن و مرد، با کاهش بيش از حد هورمون آندو مورفين همراه است و همانطور که گفتيم، اين هورمون عامل مهمي در ايجاد احساس آرامش و شادي دارد. نبايد فراموش کرد که "حضور ميل " اهميت زيادي در تجربه ي لذت در فرد دارد. بارور کردن ميل يکي از عواملي است که انسان را در رسيدن به لذت ج__ن__س__ی ياري مي دهد.بخاطر همين است که مثلا نوازش، نقش مهمي را در رابطه ي ج__ن__س__ی بازي مي مي کند.در حقيقت نوازش در بسياري موارد با افزايش خواهش ج__ن__س__ی افراد، باعث مي شود که رابطه ي ج__ن__س__ی ارضا کننده تر ي با يکديگر داشته باشند. ميل ج__ن__س__ی زن، معزلي به درازاي تاريخ ميل ج__ن__س__ی زن در بيشتر پريود هاي تاريخي، به گونه اي منفور نگريسته شده است . به خاطر همين است که بيشتر قوانين مذهبي و اجتماعي، سعي در کنترل و سرکوب اين اميال زن داشته اند. ميل ج__ن__س__ی زن چنان ايجاد وحشت مي کرده است، که بطرق مختلف سعي در مهار کردن آن کرده اند. خلق داستان ها و اسطوره هايي که در آن ها، زن و ميل ج__ن__س__ی او، به صورتي شيطاني و مخرب به نمايش گذاشته شده است، نمودي از اين وحشت است. در يونان باستان، افسانه هاي زيادي ابداع کرده بودند که در آن ها، پرسناژهاي اصلي ارواح خون آشام زناني بودند که حتي پس از مرگ نيز در جستجوي ارضا اميال کثيفشان بودند. در هند اين ترس از زن در اين ضرب المثل به چشم مي خورد: "همچنان که آتش را با چوب نمي توان آرام کرد و تمام رودهاي دنيا، براي پر کردن دريا کفايت نمي کنند، ميل زنان نيز هيچ گاه آرام نخواهد گرفت، حتي اگر تمام مردهاي عالم را در اختيارشان بگذاري."
[1] در اروپاي قرون وسطي، پدران کليسا تمام تلاششان بر اين بود که کريه ترين چهره ي ممکن را از خواهش هاي ج__ن__س__ی زن ارائه دهند . براي سنت ژان کريستف، تمام جادو هاي سياه از اشتهاي سيري ناپذير زنان سرچشمه مي گيرد
[2]. يکي از مشغوليات ذهني عمده ي پزشکان قرن 19 اين بود که چگونه اين اشتهاي سيري ناپذير زن را خاموش کنند. "دکتر فيو" در سال 1880 در مورد ميل ج__ن__س__ی زن اينطور توصيح مي دهد: " شهوت ج__ن__س__ی زن خوشبختانه مخفي است. يعني زن براي کشف اين شهوت احتياج به کمک مردان دارد. تا مردي آن را بيدار نکند، اين خواهش ها خفته مي مانند.در نتيجه مردها بايد کاملا مواظب باشند که تا مي توانند از بيدار شدن اين اميا ل جلوگيري کنند و مراقب باشند که در هنگام انجام عمل ج__ن__س__ی ، کاري انجام ندهند که اين لذت هاي شديد در زن بيدار شود.نبايد فراموش کرد که همه ي زن هاي نجيب هم بطور بالقوه اين شهوات بي حد را در خود نهفته دارند و اين وظيفه ي همسر است که مواظب باشد با " نوازش هاي خطرناک" اين لذايذ را بيدار نکند."
[3] پزشکان ديگر براي مهار کردن اين اميال، راه هاي ديگري نيز پيشنهاد مي کردند از جمله: آموزش زن در منفعل بودن، خجالتي و بي دست و پا بودن، استفاده از کمر بندهاي عفت که آلت تناسلي زن را در خود محبوس مي کرد و در نهايت اگر هيچکدام از اين ها چاره ساز نبود، به بريدن بخش نا بخش هايي از آلت تناسلي زن اقدام مي ورزيدند. زيرا به عقيده ي آن ها، زن خوب و نجيب زني بود که از اميال ج__ن__س__ی عاري باشد و تجربه ي لذت ج__ن__س__ی را با خود به گور ببرد. تمام اين اقدامات، مثمر ثمر واقع شد و همانطور که دکتر ويليام در سال 1840 اعلام مي کند: "در حال حاضر با صراحت تمام مي توانم اعلام کنم که سکسوآليته زن خاموش شده است.عشق به کانون خانواده و فرزندان و کارهاي خانه، تنها علائقي است که زن ها احساس مي کنند. بندرت پيش مي آيد که يک زن عمل ج__ن__س__ی را براي ارضا خودش طلب کند."
[4] در فرهنگ ما نيز اگر به ادبيات ايران رجوع کنيم، انعکاس چنين تصويري را از زن مشاهده مي کنيم: خواجه رشيدالدين فضل الله همداني ، در اندرزي به پسرش از قول نظامي گنجوي چنين مي گويد: "زن گر نه يکي هزار باشد در عهد کم استوار باشد زن دوست بود، ولي زماني چون جز تو نيافت دلستاني چون جز تو کس دگر ببيند خواهد که تو را دگرنبيند اين کارزنان پاکباز است افسون زنان بد دراز است"
[5] در اينجا سوال اصلي که در ذهن نقش مي بندد اين است که آيا واقعا اين خواهش هاي ج__ن__س__ی زن تا اين حد سيري ناپذير است؟ اين که ميل ج__ن__س__ی زن چيست و چگونه خود را نشان مي دهد، بحثي مفصل است که در گفتار ما نمي گنجد و آن را به مقالات بعد موکول مي کنيم . تنها ذکر اين نکته لازم است که زن بخاطر ساختار عضو تناسلي اش و نقاط حساس آن (و نيزبه دلايل ديگر)، قادر است حس هاي ج__ن__س__ی بسيار قوي را تجربه کند.اما به دليل عدم تقارني که در زمينه ي ج__ن__س__ی با مرد دارد، بيشتر در معرض احساس محروميت است."عدم تطابق زماني" که مي تواند بين ارگاسم (اوج لذت ج__ن__س__ی ) زن و مرد وجود داشته باشد مي تواند عاملي باشد که مانع رسيدن زن به اوج لذت ج__ن__س__ی شود و همانگونه که نياکان مانيز پي برده بودند، بيدار شدن و ارضا شدن ميل ج__ن__س__ی در زن، به دليل متفاوت بودن و ديررس بودنش نسبت به ميل ج__ن__س__ی مرد، مي تواند در رابطه کشف نشده باقي بماند.
ميل ج__ن__س__ی و ترس يکي از موانع لذت ج__ن__س__ی ترس است.ترس به نوعي مي تواند " ميل " را در انسان به اعماق وجودش سوق دهد - ترس از گناه همان طور که گفتيم در بسياري از فرهنگ ها، عشق ج__ن__س__ی رابه عنوان گناه تلقي مي کنند.اين مسئله باعث شده است که بسياري از افراد، " ميل ج__ن__س__ی " و " لذت ج__ن__س__ی "را با گناهکار بودن برابر قرار مي دهند."سکوتي" که در بسياري از خانواده ها در قبال مسائل ج__ن__س__ی وجود دارد، کافي است که ذهن فرزندان از آن تابويي بزرگ بسازد.در اين خانواده ها، بچه ها خيلي زود در مي يابند که نه تنها سوال کردن در اين زمينه ها ممنوع است، بلکه کوچکترين حرکتي که به نوعي با سکسوآليته در ارتباط باشد نيز شديدا وقيح است. حتي اگر در حوزه ي ذهني باشد: خواب ديدن ، ميل داشتن، نگاه کردن، بدن خود را نوازش کردن ...اگر هم کلامي در اين ارتباط بيان شود با ارزش گذاري هاي منفي همراه است.:"زشت است"، "منفور است"...تمام اينها در اين جهت که تصوير شنيعي از اميال ج__ن__س__ی داده شود.( به عنوان نمونه مشاهده مي کنيم تا زماني نه چندان دور دراروپا، احساس گناه شديدي در قبال اميال ج__ن__س__ی به افراد اعمال مي شد و از متدهاي گوناگوني براي سرکوب ميل ج__ن__س__ی در نوجوانان استفاده مي کردند(خصوصا در قرن 18 و 19) . مثلا براي اينکه نوجوان در رختخواب و حتي در خواب دست به خودارضايي نزند، از روشهايي مثل: حبس کردن دست ها در کيسه، بستن دست ها در هنگام خواب و ازهمه وحشتناک تر، نسب حلقه اي فلزي به آلت تناسلي پسرها در هنگام خواب، استفاده مي کردند.اين حلقه ها از داخل داراي تيغه هاي سوزن مانندي بودند که چنانچه در خواب نيزبه نوجوان حالت تحريک ج__ن__س__ی دست مي داد، تماس پوست آلت با تيغه هاي حلقه، باعث ايجاد دردي شديد و پايان دادن به اين ميل منفور بود.) بايد بگوييم ، با مرور زمان، کودک ونوجوان اين تابو هارا دروني مي کنند.اين تابو ها، به نوعي ميل رابه زنجير مي کشند و باعث مي شوند طبيعي ترين حس انسان يا سرکوب شود و يا حضورشان فرد را در وحشت واز خود بيزاري غوطه ور کند .در حقيقت دروني کردن اين تابو ها، مي تواند اختلالات مهمي در ميل ج__ن__س__ی و نيز رسيدن به لذت ج__ن__س__ی ايجاد کند. به عنوان مثال، فرد به محض قرار گرفتن در رابطه، دچار ترس هاي شديد مي شود. ترس هايي که او را از داشتن يک رابطه ج__ن__س__ی ارضا کننده محروم مي کنن دو يا هر بار که فرد تصميم به برقراري رابطه ي ج__ن__س__ی بگيرد افکار مزاحم، چيزهاي ديگري را جايگزين ميل ج__ن__س__ی فرد مي کنند.(الان موقع مناسب نيست، کلي کار دارم، ظرف هاي کثيف مونده يا بايد برم فاکتورها رو بدم) يکي از پديده هايي که بعنوان نمونه در بعضي از مردها سکس را با اضطراب زياد همراه مي کند، اين است که بطور ناخود آگاه ارتباط با هر زني برايشان تداعي رابطه با مادرشان است. اين که مرد، زن را تنها به عنوان "جايگزين مادرش" تلقي کند، باعث مي شود که در هنگام برقراري رابطه ي ج__ن__س__ی ، اضطراب هاي شديدي را در حوضه ي آگاه ذهنش تجربه کند. زيرا اين رابطه در نا خودآگاهش تصويري از "همخوابگي با مادرش" را دارد. بخاطر همين است که يک سري مرداني که وابستگي شديدي به مادرانشان دارند، در هنگام شروع رابطه با يک زن دچار ترس هاي شديدي مي شوند و اين ترس ها به نوعي بر ميل ج__ن__س__ی آن ها به آن زن تاثير مي گذارد و حتي مي تواند باعث تجربه ي ناتواني ج__ن__س__ی در فرد شود. در خيلي از اين موارد، براي حل مشکل ، بايد به اعماق و ريشه هاي آن پرداخت و در همين جهت، گاهي "روان درماني"، الزامي مي شود. - ترس زاييده از تجربيات منفي از عوامل ديگري که مي تواند در فرد ترس هاي عميق در رابطه با کشش هاي ج__ن__س__ی ايجاد کند، تجربه هاي وحشتبار ج__ن__س__ی دردوران کودکي است. تجاوز هاي ج__ن__س__ی به فرد در سنين پايين، مي تواند در او احساس تنفر عميقي نسبت به اميال ج__ن__س__ی ايجاد کنند . زيرا براي فرد ميل ج__ن__س__ی ، تداعي گر حس شرم و تحقير و وحشت مي شود. يکي از عوامل ديگر ترس از نزديکي ج__ن__س__ی ، اولين تجربه ي ج__ن__س__ی مي تواند باشد.اين مسئله، خصوصا در زن ها و در کشورهاي سنتي که حتي روز و ساعت اولين رابطه ي ج__ن__س__ی ، از پيش تعيين شده است به چشم مي خورد. عدم آگاهي مرد به چگونگي بر انگيختن و ارضاي اميال ج__ن__س__ی او ونيز نا آشنا بودن خود زن به اميال ج__ن__س__ی اش، در خيلي از موارد، اين تجربه را براي زن به تجربه اي دردناک و مشمئز کننده تبديل مي کند. ترس از لذت هر چند اين تيتر ممکن است در نظر اول به نظرمان غريب بيايد، زيرا به نظر مي رسد که جذابيت لذت براي ما بحدي است که قائدتا ترس را در همان اول بايد متلاشي کند. ولي متاسفانه اين ترس، جزو ترس هايي است که مي تواند ميل ج__ن__س__ی را در چنگال خود اسير کند.در حقيقت، تجربه ي لذت ج__ن__س__ی ، تجربه ايست که وقتي نهايت فرد رادر بر مي گيرد، مي تواند براي افرادي که دوست دارند همه چيزشان در کنترل فکر و منطق باشد، وحشت غريبي ايجاد کند.زيرا براي اين افراد، غرق شدن در لذت برابر است با "بچه گانه "عمل کردن. يکي از بيم هاي اين افراد اين است که با رها شدن در لذت ، تصوير مضحکي از خود به فرد مقابل ارائه دهند. زيرا غرق شدن در لذت مي تواند عکس العمل هاي فرد را از کادري که خودش و ديگري از او در ذهن دارند خارج کند و جنبه ي ديگري از او را به نمايش بگذارد.مثلا اگر فردي باشد که عادت نداشته باشد احساساتش را در حرکات بدنش ، در صدايش و نگاهش بروز دهد، تجربه ي لذت را به عنوان خطري براي تصويري که از خود دارد و نيز تصويري که سعي دارد از خود به هم بسترش دهد، تلقي کند و نهايتا ترس از اينکه بروز اين تجربه در ارتباطي که با فرد مقابل دارد تاثير بگذارد.شايد بگوييد خوب چه از اين بهتر! اما مشکل اين است که در خيلي روابط، نگه داشتن فاصله با ديگري، عملکرد هاي خاص خودش را دارد و از دست رفتن اين فاصله براي بعضي آدم ها گران تمام مي شود.فرد حتي مي تواند با وجود لذت ي که از رها شدن در نوازش هاي ديگري حاصلش مي شود، در مقابل اين ميل مقاومت کند و آن به اين علت که در زوجشان هميشه اوست که همه چيز را در دست مي گيرد و کنترل مي کند. در اينجا بجاست کمي نيز از" ترس از صميميت" سخن بگوييم. - ترس از صميميت گفتيم "نگه داشتن فاصله ي عاطفي"، جزو مکانيسم هاي دفاعي بعضي از اشخاص است. صميميت عاطفي بين يک زوج، تنها به در آغوش هم خفتن و يا گفتن جمله هاي احساسي و ج__ن__س__ی خلاصه نمي شود.صميميت، ديگري را به عمق درون خود راه دادن را نيز شامل مي شود. با اينکه احساس خوبي مي تواند باشد ولي ريسک" بدفهمي"، "احساس کوچک شدن کردن" از جانب طرف مقابل را نيز به دنبال داشته باشد. به اين دليل و دلايل ديگر که در بحث ما نمي گنجد، در بعضي افراد رابطه ي صميمي به منزله ي تجاوز به حريم شخصي شان است و چون رابطه ي ج__ن__س__ی به نوعي مي تواند در خود شخص و يا در شخص مقابل، انتظار صميميت بوجود آورد، پس براي فرد به گونه اي به عنوان تهاجم نيروهاي بيگانه به سرزمين درون تلقي مي شود. اگر در عواملي که در بالا ذکر کرديم توجه کنيم، متوجه مي شويم که" رابطه"، يکي از فاکتورهاي مهمي است که در ايجاد "ترس از ميل ج__ن__س__ی " نقش دارد. به همين دليل لازم مي دانيم در مورد چگونگي تاثير اين دو بر هم، نکاتي را بيان کنيم. ميل ج__ن__س__ی و رابطه يکي از تفاوت هاي عمده ي انسان با حيوانات در زمينه ي ج__ن__س__ی اين است که اميال ج__ن__س__ی انسان از بعد غريزي شان بسيار فراتر مي روند. از عواملي که براميال ج__ن__س__ی انسان تاثير فراوان دارد، رابطه هاي انساني با تمام پيچ و خم هايش است.کيفيت و چگونگي رابطه عاطفي و روحي دو نفر، عامل تعيين کننده اي در ارتباط ج__ن__س__ی آن ها مي باشد. اميال ج__ن__س__ی ما وقتي در رابطه با ديگري قرار مي گيرند، با بسياري عوامل ديگر ترکيب مي شوند.ما، پيام هايي که در زندگي روزمره نمي توانيم به شخص مقابل انتقال دهيم، با اميالمان ترکيب مي کنيم. به اين معني که رابطه ج__ن__س__ی برايمان تنها وسيله اي براي ارضاي اميال نمي شود، بلکه مي تواند ابزاري شود که به وسيله ي آن با زبان گاهي "غير کلامي " حرف هاي ناگفته مان را با ديگري در ميان بگذاريم. و يا حتي خشم ها و عصبانيت ها و نارضايتي هايي که در ابعاد ديگر از شخص مقابل داريم، به روابط ج__ن__س__ی انتقال دهيم. ميل به تحقير ويا سرزنش ديگري نيز در رابطه ج__ن__س__ی مي تواند انعکاس پيدا کند.خصوصا زماني که استفاده از " زبان " و "حرف زدن "براي مطرح کردن مشکلات و دلخوري ها، کنار گذاشته شود، سکس به عنوان حوزه اي که درآن دو فرد بطورتنگاتنگ با هم در ارتباط هستند، تبديل به فضايي " مناسب " (يا بهتر است بگوييم نامناسب!) براي "گفتگوهاي هاي غير زباني" مي شود. نوع رابطه اي که طرفين در زندگي روزمره با هم دارند، مي تواند دربستر زناشويي ادامه پيدا کند.مثلا اگر زوج دچار مشکل" بازي قدرت" در رابطه شان باشند، حضور اين پديده در ميل ج__ن__س__ی و در کيفيت معاشقه شان امکان دارد ايجاد اختلالاتي کند. ميل ج__ن__س__ی در انسان، نياز به شکوفايي رابطه در ابعاد روحي- عاطفي اش دارد و بطور متقابل، ميل ج__ن__س__ی به ديگري، جزو پايه هاي يک رابطه ي شکوفا و صميمي در زندگي زناشويي است.اين دو عامل نه تنها در رابطه ي دو طرف مهم هستند، بلکه تاثير بسزايي نيز در اعتماد به نفس و تصويري که فرد از خود و ديگري دارد مي گذارد. در هر صورت واقعيت زير انکار ناپذير است: مشکل بتوان به کسي که به عنوان فرد براي ما ارزش قائل نيست، ميل ج__ن__س__ی داشت. بر خلا ف چيزي که خيلي از ما تصور مي کنيم، در روابط طولاني مدت، عشق و يا حتي کشش ج__ن__س__ی بين دو نفر براي برقراري يک رابطه ج__ن__س__ی ارضا کننده ، کافي نمي باشد. مي بينيم که سيستم رواني و ارتباطي بشر، بدليل پيچيدگي هايش، مي تواند بطور مثبت و يا منفي بر " ميل ج__ن__س__ی "، تاثير بگذارد.تعمق در رابطه و نيز ترس هاي خود آگاه و نا خود آگاهمان، مي تواند قدم مثبتي باشد براي اينکه با خواهش هاي ج__ن__س__ی خود مستقيم تر ارتباط برقرار کنيم.
[ جمعه ۲۹ مهر ۱۳۹۰ ] [ 19:13 ] [ avin ]

.: Weblog Themes By GreenSkin :.

درباره وبلاگ

جدال تنهایی ام با غرور تو

که شعر نمیشود

           بانو

لااقل در تب بی پناهی ام

کمی جاری باش

آغوش زنانه ات را بگشا

برای کودکانه ترین عادت هایم

بگذار کمی در آرامگاه سینه ات

مثل یک سربازِ زخمی

پناه بگیرم

و در ستایش مهربانی ات

تندیسه ای بسازم از تو

در فصلی همرنگ من

  شعر شو

شعری از شکوه باران

که زنانگی ات را باروَر کند

ودر تصادم بی اختیار

آغوشت با بی تابی من

       تنم

عاشقانه ترین نگفته ها را زمزمه خواهد کرد با تو
امکانات وب